نامردی


love

 دخترمیگه مادرم نمیذار به چه بهونه ای بیام؟

پسره میگه بگو دارم میرم استخر...

دختر اومد خونه پسره...

پسر:توکه اومدی بهانه استخر سرت باید خیس باشه برو حموم سرت خیس کن

وقتی دختره میره حموم پسره به یکی دوستاش زنگ میزنه...

پسره ودوستاش یکی یکی میرن حموم...

اخری که میره حمومدیر میکنه 1ساعت 2ساعت

دیدن خیلی دیر کرده

رفتن حموم دیدن دختروپسررگ دستاشون زدن گوشه حموم افتادن ورودیوارنوشته:

نامرداخواهرم بود


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:داستان واقعیه اینطور که شنیدم,,| 21:59 |narges es| |


[-YÅℨ0-]